•سال ۱۳۳۷ در یکی از خانههای قدیمی در شهر « اصفهان» به دنیا آمد.
•از شش سالگی قبل از آن که به مدرسه برود به مغازهی کفاشی میرفت و در روزهای تحصیلش هم نیمی از روز را به کار می کرد.
•تحصیل در هنرستان را به دلیل جو طاغوتی و فاسد آن زمان دوست نداشت و با مشورت یکی از علما به تحصیل علوم دینی پرداخت.
•سال اول طلبگی را در حوزهی علمیهی اصفهان بود و بعد از آن برای ادامهی تحصیل به شهر قم رفت و در مدرسهی حقانی به درس خود ادامه داد.
•بعد از شش سال و همان ومقع که زمزمه های انقلاب بلند شده بود برای تبلیغ به مناطق محروم کهکیلویه و بویر احمد و یاسوج سفر کرد.
•بعد از انقلاب به سپاه پاسداران و شورای سپاه یاسوج رفت و شد فرمانده سپاه یاسوج.
•بعد از یک سال باز به قم برگشت تا جدایی دوساله اش از درس و تحصیل را جبران کند.
•با شروع قائله کردستان با وجود اینکه چندماهی بود که تازه به قم آمده بود باز به کردستان رفت تا به سهم خود کمکی کرده باشد.
•با شروع جنگ، از« کردستان» به جبهه جنوب رفت و با نیروهای اعزامی از اصفهان (سپاه منطقهی ۲) که در نزدیکی آبادان «جبههی دارخوین» مستقر بودند، شروع به فعالیت کرد.
•در عملیات های شکست محاصرهی آبادان و طریقالقدس که فرمانده گردان بود مجروح شد ولی باز هم به جبهه برگشت.
•در عملیات رمضان، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را به عهده داشت، که چند یگان رزمی سپاه را اداره میکرد.
•در جلسات فرماندهب با لباس روحانی شرکت می کرد و همه از دیدن یک روحانی فرمانده تعجب می کردند.
•در کمتر از ۳ سال سطوح فرماندهی رزمی را تا سطح قرارگاه طی کرد و شد از همراهان اصلی حسن باقری.
•۱۵ تیر ماه ۶۲، دو ماه بیشتر از ازدواجش نگذشته بود که در منطقه حاج عمران به شهادت رسید و تا به حال پیکر مطهرش پیدا نشده است.
وصیتنامه
(اشهد انّ لا الله الا الله و اشهد انّ محمدا رسول الله و اشهد انّ علی و اولاده المعصومین حجج الله)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سپاس خداوندی را که انور جلال او از افق عقول بندگانش تابان است. و خواسته اش از زبان گویای کتاب و سنت نمایان. خدایی که دوستان خد را از دلبستگی به دنیای فریب کار رهانید و به شادی های گوناتگونشان رساند…واما شما ای روحانیون و طلاب عزیز همان طور که امام فرمودند تذکیه و تعلم را پیشه ی خود سازید و جوانان عزیز اسلام را هادی باشید و در آغوش هدایت الهی جای بگیرید.
کار شما بهترین کاراست همان کار پیغمبر و ائمه معصومین است …. هدایت و ارشاد و اداره جامه ی اسلامی و پیاده کردن احکام نورانی اسلام.
و مانند علی بن ابی طالب(ع) در دعا میخوانیم “ولا تأخده فی الله لومه لائم” در راه خدا حرکت کردن سختی و رنج دارد، موانع زیاد است وبا صبر و استقامت راه انبیاء را ادامه دهید که امروز جوانان ما با ریختن خونشان موانع راه را برداشتند و بر می دارند و ما در قیامت در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی عذری نداریم و البته این حرف من با هم درسها و هم سنگران خودم است. نه به بزرگان که سخن گفتن در مقابلشان بی ادبی است. آنان مربی ما هستند و ما شاگرد آنان.
و شما ای پاسدار عزیز و جوان برومند که هدفتان مقدس است و راهتان روشن و حرکتتان حماسه آفرین است. چون هجرتتان آغاز بر هجرتها بود و خون سرختان پیام آور هدفتان و سرهای بریده و بدن های قطعه قطعه شده شما نشانگر مظلومیت تان است.
دست از دامان امام زمان و نوکرانش نکشید که اینان عمال اسلامند و اسلام اصیل راباید از امثال غفاری ها، سعیدی ها، مطهری ها، بهشتی ها، صدوقی ها، مدنی ها، دستغیبی ها و امثالهم گرفت.
بدانید اسلام منهای روحانیت اسلام نیست و این سد دشمن شکن را نگذارید بشکند.
مادرم … آن زمان که اسلام و انقلاب به خون احتیاج داشت تو ثمره ی سالها عمرت را که فرزندی مسلمان بود هدیه کردی، چه خوب امانت داری کردی و چه به موقع امانت را دادی. پس شاد باش و فرزندان دیگرت را هم بده و خود مانند زینب معلم دیگران باش.
مبادا بر من گریه کنی که اگر شهید باشم زنده ام، زنده تر از زنده ها. حلالم کن و به برادرانم و به بچه های خواهرانم بگو که
آنان باید خود را برای قربانی شدن آماده کنند و سربازی اسلام را بر عهده بگیرند.
خواهرانم،…در تربیت فرزندانتان بکوشید و حجاب را رعایت کنید. زهرا گونه زندگی نمایید و شوهرانتان را به راه خدا وادارید.
مادر خدا پدرم را رحمت و شما را عاقبت به خیر کند.
انشا الله اگر کربلا مشرف شدی مرا فراموش نکن. و از حضرت امام حسین(ع) تقاضا کن که قربانیت را بپذیرد.
هر وقت خبر کشته شدن من به شما رسید بگو “انا لله و انا الیه راجعون” و این را یک امتحان قلمداد کن.
پروردگارا هرچند به نفس مطمئنه نرسیدیم و در جهاد اکبر پیروز نگشتیم.اما به جهاد اصغر پرداختیم پس” ربّنا فاغفر لنا ذنوبنا وکفّر عنّا سیّئاتنا و توفّنا مع الأبرار، ربّنا و ءاتنا ما وعدتّنا علی رسلک و لا تخزنایوم القیمه إنّک لا تخلف المیعاد” برایم تفت نگیرید خرج نکنید، فاتحه ای ساده و پول آن را به انجمن ایتام اهدا نمایید. در صورت امکان در قبرستان شهدا دفنم کنید کنار پاسداران تا شاید خداوند به واسطه ی آنان مرا ببخشد. و در هنگام دفنم زیارت عاشورا و روضه حضرت زهرا بخوانید.